مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
آنشب زمين هواي بهشتي دوباره داشت آغـوش آسـمـان به بغـل ماه پاره داشت چشـمـان ابر روي زمين را گرفته بود هر قطره با خودش سبدي پرستاره داشت دست ملک قصیده ای از نور می نوشت واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت بازعطر سيب و بوي بهار و شميم ياس بـر بـارش دوبـاره كـوثـر اشاره داشت اين بار حـق به دامن مـوسي عطا نمود آن كوثري كه بال ملـك گاهواره داشت اين سيب سرخ سيب بهشت پيمبر است اين دخـتـر يگـانه موسي بن جعفر است مـثــل بــهــار بــود هــواي رسـيـدنـت بــاران چـكـيـد از رد پــاي رسـيـدنـت در پشت درب خانه تان جمع مي شوند خـيـل فـرشـتـگــان كه بـراي رسيدنت آمــاده انــد از طــرف ذات كــردگـــار خــود را فــدا كـنـنـد فــداي رسـيـدنت خاك بهشت بهـر قـدمگـاه تو كـم است آغــوش نـجـمـه بود ســراي رسـيـدنت قـلـب بــرادرت ز تـب شــوق آب شــد در الـتـهــاب ثــانـيــه هاي رسـيــدنـت در چشم خویش ذوق خدا را نـگـاه کن گـلـخـنـده امــام رضــا را نــگــاه کــن از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدي بـانـو، شـمـا ملـيـكـه ی ايـران ما شدي از آسـمـان وجود تو بر ما نــزول كرد تــا كــوثــر دوبــاره قـــرآن مــا شـدي مـنـت گـذاشت بر سـر مـا نـاز مقدمت وقـتـي كه آمـدي تو و مهـمـان ما شدي با هر قـدم به سـيـنـه ما جـا گـرفـته اي يـعـنـي تو صاحب دل ما جان ما شدي باني خـير و بركتِ اين خطه گـشته اي وقـتـي نـسـيـم سـبــز بـيـابـان مـا شـدي تنها نه اینـکـه جـزء مـحـبـان حـيـدريم از شيعيان كشور موسي بن جعـفريم» وقـتـي تـويـي كـه آيـنـه ذات كــوثــري زيـبـد به خـادمان حــريــم تو سـروری اي زيـنـبـي كه عــالـمــه بـي مـعـلـمي زين رو كني به شهر خودت علم پروري ما هرچقدر شعر وغـزل نـذرتـان كنيم تو بـاز هم از آنچه كه گـفـتـيـم برتـري بي تو كميت محـشريان لـنگ مي شود يك وقت اگر كه روي به محشر نياوري زهرا شدی و شمس فـروزان شیعه ای زهـرا شدی و روز قـیـامت شفـیعه ای خود ظـلـمـتـیم، اگرچـه سپـیدیم با شما یـأسـیـم اگـر، سـراسـر امـیـدیـم با شما مـسـت اجـابـتــنـد دعــاهـا کــنــارتــان مـا حـاجـت نــداده نـدیـدیــم بــا شـمــا وقـتـی حـدیث ها تو را حـرف می زنند جـز وصف فـاطـمه نـشـنـیـدیـم با شما در قاب عکس خالی آن قـبـر گـمـشـده تـصـویـری از بهشت کـشـیـدیم با شما پس آمـدیـم و زائر آن بـی نـشـان شدیم یعـنـی که تا مـدیـنـه رسـیـدیـم با شـمـا امشب كه عشق مي پرد از كنج سينه ام در محـضـر تو زائـر شهـر مـديـنـه ام |